احسان شیرخانی
پیدا کردن جواب برای «چرا» ها سخته! چرا؟ چون یک اتفاق معمولاً فقط یک دلیل نداره. پشتش مجموعهای از عوامل وجود داره تاریخی، شخصی، محیطی، روانی که پیدا کردن و تحلیل همهشون زمانبر و گاهی غیرممکنه.
خیلی از «چرا»ها مربوط به گذشته یا شرایط خارج از کنترل ما هستن. مثل اینکه چرا فلان بحران اقتصادی اتفاق افتاد یا چرا یک آدم اون تصمیم رو گرفت.
وقتی روی «چرا» متمرکز میشی، ذهنت مدام به عقب برمیگرده تا قطعات پازل رو پیدا کنه، ولی ممکنه هیچوقت تصویر کامل ساخته نشه. این میشه همون overthinking یا فلج تحلیلی.
در مقابل، جواب «چطور» یعنی یک مسیر عملی پیدا کنیم. وقتی بدونیم قدم بعدی چیه، حتی اگر جواب همهی «چرا»ها رو نداشته باشیم، باز هم میتونیم جلو بریم. «چطور» یعنی کاری که الان و اینجا میتونیم انجام بدیم. تمرکز روی «چطور» به جای شکایت یا سرزنش، ذهن رو به سمت خلاقیت و حل مسئله میبره. این هم اعتمادبهنفس میسازه، هم حس کنترل روی زندگی.
این دقیقا همون ذهنیتیه که مهندس ها ازش استفاده می کنن که راه حل هایی رو پیدا کنن که زندگی آدم ها رو بهتر کنه.